موضوعات وبسایت : اخبار و حواشی هنرمندان
تست شخیصت شناسی

آمپول زدن به امیر حسین آرمان

نویسنده : نادر | زمان انتشار : 06 فروردین 1401 ساعت 03:37

درد داشتم ک گف ی تقویتی هم هست بزنم ک بدنت ضعیف شده گفتم میشه بعد بزنی؟گف بعد میشه دوتا اشکال نداره گفتم ن الان بزن. می خاست همین طرف بزنه گفتم بزن اونور،قبلیه داغونم کرد. شلوارمو یکم بیشتر داد پایین و اون طرف زد درد داشت اما از دردقبلی ها کم تر بود.گفت تموم افرین یاد گرفتی تکون نخوری.برام جاشو ماساژ داد و کمک کرد برگردم گف بریم بالا ناهار، باید خوب غذا بخوری ضعیف شدی.. بالا ک رفتیم خیلی غذا نخوردم جا امپولا درد می کرد خیلی هم حالت تهوع داشتم ک از ترسم چیزی نمی گفتم ارش حواسش بهم بود دید نمی خورم گف بخور امیر بدنت لازم داره گفتم نمی خام گف جاییت درد داره گفتم ن.رفتم تو ماشین راه افتادیم چون غذا نخوردم خیلی ضعف داشتم ی جا بچه ها نگه داشتن ک عکس بگیرن و این حرفا.ارش اونجام سعی کرد ی چیزی بده بخورم ک بازم نخوردم،شب شد رسیدیم ویلا من نتونستم از ماشین بیام پایین همونجا خودمو زدم به خواب بچه ها صدام زدن واسه شام تا اومدم بیرون سرم گیج رفت ولو شدم رو زمین.ارمان دید بلند گف چی شدی تو؟ارش بچه ها بیاین کمک.بردنم تو ارش معاینه کرد گف فشارت پایینه تو چرا غذا نمی خوری ها؟بدنت خیلی ضعیف شده دوباره تب کردی راستشو بگو کجات درد داره؟گفتم حالت تهوع دارم سرشو تکون داد بچه ها رو فرستاد دنبال دارو.بجه ها ک برگشتن دارو ها رو گرفت گف واسه ضعف دو تا تقویتی می زنم واسه تبتم ی پنادر.واسه فشارتم سرم. گفتم ن جا قبلیا خیلی درد داره گف لازمه، دراز بکش با اکراه رو مبل دراز کشیدم شلوارمو داد پایین پنبه کشید ی سمتش فرو کرد نای مقاومت نداشتم باسنم بی حس بود بس ک امپول زده بود دید دارم ناله می کنم گف چیزی نیست امیر درد نداره ک بهت بزنم زود خوب شی. دومین تقویتی رو تا زد ی ای بلند گفتم گفت جاانم تحمل کن تموم. ک خودم تعجب کردم همیشه دعوا می کرد این موقع ها... بعد شلوارمو تا زیر باسنم داد پایین پنبه کشید گف سر این یکی شل که پنادره.تا اسمشو شنیدم کپ کردم گفتم ن ترو خدا نزن این خیلی داغون می کنه به حرفم گوش نکرد تا زد فک کردم پامو اره می کنن ی داد بد کشیدم بچه ها ریختم سرم ناجور تکون می خوردم ارش سعی کرد کنترلم کنه نشد در اورد و باز کنارش زد دگ از شدت درد ب زمین مشت می زدم بچه ها چارتایی نگه ام داشته بودن ک تموم شد ولی از شانسم تبم نیومد پایین و نصف شب دوتای دگه ام نوش جان کردم بی حال بودم تو حالت خواب و بیدار دیدم همه بالا سرم جمع اند ی دستمالم روپیشونی ام بود ارش دس گذاشت رو پیشونی ام گف تبت چرا پایین نمیاد ی سفتریاکسون و ی پنی سیلینم باید بهت بزنم. برمگردوند جلو بچه ها شلوارمو تا ته داد پایین بهم گفت اینا رو دگ به کجات بزنم؟جای سالم نداری ک .پنبه کشید زد وسط باسنم که دادم رفت هوا ی تکون خوردم خاستم برگردم ک بچه ها نگه ام داشتن همه دلشون برام سوخته بود و سعی می کردن حواسمو پرت کنن تا خیلی درد نکشم ولی خیلی درد داشتم بلند بلند ای ای می کردم بالاخره سر امپول اخر کنترلمو از دست دادم به زور برگشتم گریه ام گرفت.التماسشون می کردم ک دگ بسمه سوراخ سوراخ شدم ارش سعی می کرد ارومم کنه می گف چیزی نیس ارووم باش حالت بده تب داری واست لازمه. ارمان حمید علی همه بالا سرم بودن هی می گفتن درد نداره ک ما پیشتیم اروم نمی شدم و نمی ذاشتم برمگردونن بلند می گفتم ارش خواهش می کنم دگ بهم امپول نزن پام فلج شده تو رو خدا..بچه ها دگ نمی تونم.بالاخره سه چار نفری کمک کردن برمگردوندن ارش پنبه کشید امپولو ک فک کنم پنی سیلین بود به طرف دگ باسنم زد ک از ضعف از حال رفتم.یکم بعد بلند شدم دیدم به دستم سرمه و خوابم برد صبح ک از خواب بلند شدم ارش بازم معاینه کرد گف بهترشدی ولی خیلی ضعیفی غذا بخورکه مجبور نشم بهت تقویتی بزنم.

تست شخیصت شناسی

بعد از اون همه امپول بهتر شدم و کل مسافرت ارش و بچه ها هوامو داشتن ک خیلی اذیت نشم اما تا دوهفته فقط می لنگیدم جا امپولام ک کبود بود مسافرتم که کوفتم شد




ارسال نظر

نام


ایمیل


نظر